ایلیاایلیا، تا این لحظه: 10 سال و 22 روز سن داره

تولد یک زندگی

وقت حمومه آقا پسر دردونه

شالاپ شالاپ شالاپ  ... سلام! بعله دیگه اگه یه وقتائی آدم بزرگا باید برای تمیز شدن برن حموم و خودشوئی کنن  آدم کوچولو ها هم ( منظورم لی لی پوتیا نیست! ) باید تشریف برده بشن حموم و دیگرشوئی بشن تا شیرین تر شن و بشه همچین گازگازشون کرد !! ایلیای ما هم از همون آدم کوچولوهاس که گاه گاه  مامانشون میبرنشون حموم  واسه شستشو . این چندتا عکسی که می بینین   پس از خروج از حموم و حوله پیچ  شده ازش گرفته شده . متاسفانه عکسی از عملیات شستشوی داخل حموم ومراحل شستشوی این پسر خوشگله موجود نیست . ولی در نظر دارم در آینده  نچندان دور مراحل کامل شستشو و استحمام یه فقره آدم کوچولو رو به طور جامع و مانع ، به شکل تص...
31 تير 1393

سه ماهگی تو و درد دلای بابا

امروز 25 تیره و من دور از تو و مامان روزهارو میگذرونم پسرکم . حالا تو سه ماهه شدی یعنی نهال وجودت ، 90 روزه که  رشد کرده  و داره بزرگ میشه تا به امید خدا روزی درخت تنومندی بشه و بابا بتونه بهش تکیه کنه.   عزیز دلبندم این روزها که تو و مامان کنارم نیستی ،غیر دلتنگیهای گاه و بیگاه ، بابا روزهای سختی رو تجربه کرده .  بابا این چند روز باید  بیشتر از قبل مراقب بابابزرگ و مامان بزرگت باشه . بابابزرگت چند روزی رو بیمارستان بود دکترا جراحیش کردن تا خوب بشه و برگرده خونه و مامان بزرگت هم مثل همیشه روی تخت خواب کوچیکش دراز کشیده و با چشمهای بی رمق و کم فروغش روزهای سخت کهنسالی و مریضی رو سپری میکنه . دل بابا گاهی خی...
25 تير 1393

دور از خانه (قسمت دوم)!

بعد از مدت نزدیک به یکماه دوری از همسر و جوجه کوچولوی خودم ، دیگه  حجم دلتنگی های ما زیادی قلمبه شده بود واسه همین هم عزم سفر کردیم و رفتیم کنار اهل و عیال .البته مناسبتی هم سبب ساز این حرکت ما شد که همانا فرارسیدن سالگرد ازدواجمون بود .( بادا بادا مبارک و از این حرفا ) جیگر بابا توی این مدت یکماهه که ندیده بودمش تا حد مناسبی وزن گرفته و حدود 4.5 کیلو شده و نازتر هم شده . ایلیا تا یک هفته دیگه سه ماهش تموم میشه . یک هفته ای کنارشون موندم و دوباره برگشتم خونه . بنابراین هنوز ایلیا و مامانش خونه باباجون مامانشه ! جوجه دوماه و نیمه من هنوز بیشتر وقتش به خوردن و گریه کردن میگذره .اگه زور زدن رو هم بهش اضافی کنین دیگه وقت اضافی ندا...
17 تير 1393

ایلیا در سفر

یکماه و نیم قبل که به اتفاق  ایلیا و مامانش رفتیم شهرستان پیش مامان وبابابزرگش ، سفری به مشهد و شهرهای اطرافش داشتیم  فرصتی شد تا سری هم به آرامگاه حکیم طوس ،فردوسی بزرگ بزنیم . عکسای این سفر پیش همسرم بود . توی این عکس ایلیا و مامانش داخل مقبره فردوسی حضور دارن و ایلیا تو بغل مامانش گیج خوابه و لالا کرده اینم یه عکس نزدیکتر ازش که همچنان تو آغوش  مامانش گرفتم البته اینجا اونجا نیس ! اینجا شاندیزه . اینم یه عکس مرتبط با طبیعت گردی ما که ایلیای بابا هم کنارمون بود . یه چای آتیشی در منطقه خوش آب و هوا   امضا: پدر ...
17 تير 1393
1